۱۳۹۰ مرداد ۱۲, چهارشنبه

سپاه پاسدارن از فرشته تا شیطان! فقط به شادی متمرکز باشیم لطفاً!

Bocca Baciata



1- ماهیت پدیده ای بنام سپاه پاسداران چیست؟ آیا سپاه یک ارگان نظامی است؟ یک سازمان اطلاعاتی چطور؟ یا یک نیروی انتظامی؟ آیا سپاه یک ارگان سیاسی است؟ یک سازمان مذهبی چطور؟ یا یک نیروی جهادی؟ آیا سپاه یک بنگاه اقتصادی است؟ یک سازمان فرهنگی چطور؟ یا یک نیروی مردم یاری؟ آیا سپاه یک شرکت مقاطعه کاری است؟ یک سازمان جاسوسی و حفاظتی چطور؟ یا یک نیروی ضد شورش؟ و این سؤالات را می توان ادامه داد و وارد جزییات شد و نشان داد که سپاه پاسداران چونان کلیت جمهوری اسلامی همه چیز است و هیچ چیز نیست. بتعبیر بهتر می توان تصور کرد که هر پادگان و پایگاه سپاه مثل کلیت یک جمهوری اسلامی نمونه گیری شده است که پرسنل آن وقتی وارد محل کارشان می شوند هرکدام بسمت یکی از صد ها و هزارها قطعات پازل تشکیل دهندۀ حکومت اسلامی در زمینه های نظامی و انتظامی و اطلاعاتی و جاسوسی و اقتصادی و فرهنگی و ورزشی و هنری و بقالی و داروفروشی و آموزشی و دانشگاهی و ... می روند و مشغول کار ویژۀ خودشان می شوند. که تنها اشتراک فی مابین شان یک اشتراک لفظی است با عنوان سپاه پاسداران. پس فهمیدیم که سپاه پاسداران یک جمهوری اسلامی کامل است با همۀ فعالیت هایی که در جامعه اتفاق می افتد.

2- آیا چنین نیرو و سازمان و تشکیلاتی قابل ارزیابی و فتوا صادر کردن خوب و بد است؟ معلوم است که نه. مگر می توان گفت هرکاری جمهوری اسلامی می کند مطلقاً بد یا خوب است. و یا هرکس در جمهوری اسلامی کار می کند و مسئولیت می پذیرد خادم یا خائن است. جمهوری اسلامی کار های خوبی می کند و آدم های خوبی هم در مسئولیت هایش قرار می گیرند، همانطور که برعکسش هم صادق است. سپاه خدمات خوبی کرده است و می کند و آدم های مخلصی داشته است و دارد. همانطور که کارهای زشتی هم کرده است و می کند و اعضای پلیدی داشته است و دارد.

3- قبلاً و بکرات و به زبان و گویش های منطق متفاوت هم گفته ام راجع به نا ممکنی بار کردن امر کلاسیک بر پدیدۀ غیر کلاسیک. و این را در چرایی شکست ناپذیری جمهوری اسلامی آنارشیک توسط تئوری های مبارزات سیاسی کلاسیک بسط داده ام. و گفته ام که شکست حریف جز از راه پیشینی شناخت دقیق حریف ممکن نیست. چه کسی می تواند سپاه پاسداران را ازنظر سازمانی اولاً واز جنبۀ داوری در مورد نیروهای انسانی کادر آن در قالب پاسدار حرفه ای تعریف کند! تحقیقاً می گویم هیچکس. همانطور که هیچکس هم نمی تواند جمهوری اسلامی را توضیح و تعریف کند.

4- سپاه پاسداران نظامی است همانقدر که انتظامی. اطلاعاتی است همانقدر که اقتصادی. فرهنگی است همانطور که اجتماعی و... سپاه در حالیکه جنگ کلاسیک می کرد در جنگ با عراق جنگ چریکی می کند با پژاک. و درعین حال در پارک آب و آتش مقابله می کند با جوانان. و بموازات آن سد می سازد و تلفن راه می اندازد و حمام درست می کند در فلان روستا. و اعلام می کند که پروژه های کوچک زیر 100 میلیارد تومان را قبول نخواهد کرد از این پس! و درسوی دیگر نَفَس دگر اندیشان را می گیرد و خودش زندان و دادگاه دارد و بند وزندان و فروشگاه و نمایشگاه. و کمک های نقدی و سلاحی به تروریست ها و نهضت های آزادیبخش! و.... الا ماشاءالله

5- آیا کسی می تواند بگوید چه کسی سپاهی است. معلوم است که نه! زیرا که هرکسی در جنگ بوده و از بغل سپاه در سی سال پیش رد شده را سپاهی و نظامی می گویند تا آدم هایی که سی سال است سپاهی حرفه ایند و حتی کسانیکه یک روز هم در سپاه و جنگ نبوده اند و لی چون عضوی از الیگارشی حاکم بشمار می آیند از سوی مخالفان حکومت سپاهی لقب می گیرند. آیا سپاه سازمانی مثل ارتش ها را دارد و می شود از جنبه های دیسیپلین و سلسله مراتب به آن صفت نطامی داد. بازهم آری و نه. آری بدلیل اینکه در ظاهر درجه و سلسله مراتبی دارند و تقسیم بندی هایی مثل گروهان و گردان و تیپ و لشکر. و نه به این دلیل که نظم بیرونی آن ها سرپوشی بر بی نظمی عقیدتی و سلیقتی آنان است و سپاه نه خواسته است و نه توانسته است و نه می خواهد و نه می تواند خودش را در قالب نظامیان کلاسیک مدرن منضبط کند. لذا سپاه همانقدر که مقتدر است پوشالی هم است. دقیقاً مثل جمهوری اسلامی: اقتدارشان در منم زدن  و مانور. و پوشالی شان در روز واقعه!

6- ازمن مصرآ می خواهید که راجع به انتخاب سردار قاسمی برای وزارت نفت اظهار نظر کنم -پستی جدا خواهم نوشت- ولی آیا من می توانم در مورد ناشناخته ها مطلب شناخته ای بنویسم. جمهوری اسلامی  و مدل کامل و کوچک تر آن با نام سپاه پاسداران؛ موجودیتش تصادفی، کارهایش الابختکی، آدم هایش ازفرشته تا پلید والبته هردو بلاتکلیف سیستمی؛ و نتیجه اش بی نتیجگی و... است. لذا ممکن است بصورت کاملاً اتفاقی سردار قاسمی فرشتۀ نجاتی بشود برای صنعت نفت در حال احتضار اگر مثلاً بمدرنیت و مدیریت سردار قالی باف باشد. و ممکن هم است که حلوای نفت را بپزد در این دو سال باقی مانده  و فاتحه مع الصلوات -وچه خوب اگر از دست این نفت لعنتی خلاص کند سیاست و زیست ما را از طفیلی گری-

7- این مختصر را گفتم که بگویم من همۀ تمرکزم را متوجه امر شناخته شده و یقینی ام کرده ام و خیلی برایم مهم نیست در سایر حوزه ها چه اتفاقی می افتد. با این اطمینان که بودن قاسمی و علی آبادی و میرکاظمی و زنگنه و ... در نفت یا هر رییس دولت و نمایندۀ مجلسی و قاضی القضاتی و... بر سر کار تفاوتی معنادار در نجات ما از بدبختی سی و سه ساله ایجاد نخواهد کرد اگر: "فرهنگ و نرم افزار مدرنیته از سوی حاکمان روحانی برسمیت شناخته نشود و زیست و زندگی شاد و معمولی و جهانی در ایران آزاد نشود. مثل همان شادی نجیب آب بازی در پارک آب و آتش. زیرا که تنها امر یقینی در مورد اسلامیون سیاسی ضد زن و ضد زندگی و شادی و موسیقی و هنر و... بودن آنان است." لذا تنها از این نقطه ضعف شناخته شده است که باید به رقیب حمله کنیم. در سایر حوزه ها و بدلیل نا متعین بودن امور و تصادفی بودن همه چیز و رفتار آزمایش و خطای سی و سه ساله؛ نمی توان قاطعیت بخرج داد و هوادار و عمل کنندۀ میدانی فراهم آورد. یا...هو

۴ نظر:

ناشناس گفت...

من به عنوان کسی که از درون سپاه را نظاره گرم کاملن این نوشته را تأیید می کنم. وبلاگ بسیار بسیار قوی است. یک دنیا تشکر از دلقک

Dalghak.Irani گفت...

سلام.
برخی کامنت ها است که مو برتنم سیخ می کند از "آیا من درست هدف می گیرم" و نظر نازنین شما جزو این دسته کامنت های مورد در خواست و علاقه و مسئولیتم است. مرسی بخاطر زحمتی که برای "محک زدنم به راستی" کشیدی. ممنون. یا...هو

ناشناس گفت...

4 comments on this item shared by Lib Lib
Options
Lib Lib - وقت کم است و نمی توان مقدمه چید .ـ
چیزی که هست نویسنده دارد روز به روز به مخاطبانش اضافه می کند و راه اشتباه خود را می رود.ـ
من بارها برایش کامنت گذاشته ام اما با اینکه فوق العاده با سواد است گویا نمی خواهد گوش کند.
اگر دستم به جایی می رسید سریع راپورت را می دادم تا حساب کار دستش بیاید!.ـ
اما اشتباه او در کجاست؟
نویسنده فقط و فقط یک سند مکتوب نشان دهد که دو ابرمرد ایشان مشایی و احمدی نژاد تا کنون یک خط فقط یک خط قانون مکتوب برای من ایرانی و مسلمان تصویب کرده باشد فایده هزینه این 6 سال چه بوده است؟ یک بند قانون مصوب به من نشان دهید؟ Aug 3, 2011
soheyla fakour - منم فکر می کنم دلقک با تمام سوادی که از خودش نشان می دهد در " تحلیل مشخص از موقعیت مشخص " همیشه راهش به خطا میرود و به نتیجه گیریهای غلط میرسد. اینکه مردم باید شادی کنند حرف درست و توقع به جایی است ولی اینکه از این راه میشود مبارزه کرد نه. کسانی که آب بازی و خز بازی می کنند نمی توانند نقش لیدرهای یک جامعه رو در مبارزات سیاسی داشته باشند و چون اعتقادی به مبارزه ندارند و هدفشان خوشگذرانی است پای این رفتار هم نمی ایستند و هزینه نمی کنند. Aug 3, 2011
Lib Lib - متاسفانه این جامعه شناسی خودکشی نخبگان است.ـ Aug 4, 2011
you - در این که ترویج سبکهای زندگی متفاوت با ایدءولوژی رسمی در حکومتی مذهبی مثل ایران شکلی از مبارزه است تردید ندارم. من حتی منشا شکل گیری جنبش سبز را میل به داشتن سبک زندگی متفاوت و بروز و ظهور آن در عرصه ی عمومی با بهره گیری از فرصت تبلیغات انتخاباتی می دانم.
بهترین گواه مبارزه بودن آن هم سیل حساسیتها و تهدیدها و بگیر و ببندهای افراد فعال در این حرکتها از سوی مراجع حکومتی است.قرار نیست اینها لیدرهای سیاسی باشند قرار است با خوشگذرانی نظم موجود را برهم بزنند و در فرصتی مناسب مانند انتخابات 88 با نیروهای سیاسی پیوند بخورند.

اما انتقاد من به دلقک مرز کشیدن و جدا کردن این حرکتها و فعالیتهای سیاسی و حتی نفی این یکیست در حالیکه حتی این خوشگذرانها نیز چاره ای ندارند جز این که در پاسخ به چماق سیاست خودشان با سیاست پیوند بخورند و گرنه ناکام می مانند و مانند سیاسیون باید به کنج انزوا پناه ببرند و به همان اندک حالی که می برند بسنده کنند و عرصه عمومی را بی خیال شوند.Edit | Delete

Dalghak.Irani گفت...

ناشناس محترم.
سلام.
سپاسگزارم از زحمتی که تقبل کرده اید و این کامنت ها را برایم منتقل کرده اید اینجا. راستش درست متوجه نشدم که آیا همۀ این نوشته ها خطاب بمن است یا منظور از نویسنده شخص سومی است. و چون نویسنده آدم با سوادی هم معرفی شده است بیشتر شک کردم که من نباشم. ولی اگر خطاب بمن است لطفاً دو باره تأیید کنید که پاسخ مقتضی بدهم. زیرا که حرف هایی اساسی و درست زده شده است و من قبول دارم و لازم است که روشن تر بگویم منظورم از مبارزۀ مدنی فان کدام است. هرچند که عزیزمان you تا حدود زیادی توصیف و توضیح درستی داده اند. ولی نیاز است که کمی مفصل تر بنویسم. و نقداً به سهیلا خانم هم بگویم که احمدی و مشایی و هر کس دیگری برای من موضوعیت ندارند و فقط طریقیت دارند و دو ابر مرد من که نیستند هیچ بلکه فقط اعلان رسمیت موسیقی و تفریح از سوی آنان است که مرا به پشتشان سوار می کند برای عبور از روحانیت. بماند بعد از تأیید مخاطب. یا...هو